به گزارش خبرگزاری مهر، متن زیر مشروح درس اخلاق آیت الله جاودان در تاریخ ۹۵/۵/۱۳ است که از نظر می گذرد. فایل صوتی این جلسه را می توانید از لینک بالا دریافت کنید.
أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین من الانِ إلی قیام یَوم الدّین
یک بحثی هفته پیش عرض شد که اگر خدا بخواهد می خواهیم ادامه آن بحث را عرض کنیم. [در آیه ۷۰ سوره احزاب می فرماید:] یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا * یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمَالَکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ. من عرض می کنم که تمام سیر و سلوک را در این رسم فرموده و همه چیز را اینجا گفته است. ای کسانی که ایمان آورده اید، تقوا داشته باشید و سخن به صواب بگویید. خدای تبارک و تعالی اعمال شما را اصلاح می کند و گناهان شما را می آمرزد.
تقوا داشته باشید یعنی به وظایف تان عمل کنید. حداقل این بود که گناه نکنید و واجبات تان را عمل کنید. این مرحله پایین از انجام وظایف آدمی است. در طول روزتان و زندگی تان دقت کنید. مراقب باشید چشم تان اشتباه نکند. زبان تان اشتباه نکند. گناهی از چشم تان، از گوش تان، از زبان تان سر نزند. این حداقلی از تقوایی است که خدای متعال اینجا فرمودند. توقع از کسی که ایمان دارد این است که وظایفش را دقیق انجام بدهد. خب اگر کسی ایمان دارد و مثلا گاهی نمازش را... گاهی زبانش را، گاهی چشمش را، مراقبت نمی کند، معلوم می شود ایمان او مشکل دارد. نمی شود آدم ایمان درست داشته باشد [و اینطور باشد.]
حداقل لازم از ایمان را دارم. که وقتی در ترازوی سنجش ایمان رفت، می گویند این شخص مومن است. حداقل از ایمان مقبول، ایمان مقبول، ایمانی که قبول دارند که آن ایمان است، آدم نمی تواند آن را داشته باشد و زبانش آزاد باشد، نمی شود. گاهی در نماز تنبلی کند، نمی شود. چشمش بی حساب عمل کند، نمی شود. نمی شود که آدم در رفتار و اعمالش کوتاهی داشته باشد. اگر ایمان مقبول را دارد، همه جا در آن حداقل از واجبات و حرام ها عمل می کند، دقیق عمل می کند. حالا این حداقل است.
ببینید می فرماید ای کسانی که ایمان دارید، تقوا داشته باشید. تقوا داشته باشید یعنی به واجبات تان عمل کنید. مواظب حرام باشید. حرام توی زندگی تان نیاید. وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا. ببینید معنای لغوی کلمه یعنی سخن صواب بگویید. سدید یعنی صواب. صواب با صاد یعنی درست. سخن به درستی بگویید. ما عرض کردیم که شاید بتوان این را نشانه گرفت از اینکه یعنی عمل به صواب کنید. حالا به دلیل اینکه اگر کسی به صواب سخن می گوید، ناگزیر به صواب نگاه می کند، ناگزیر به صواب سخن می شنود. ناگزیر همه اعمالش را به صواب عمل می کند. یا اینکه نه. اصلا وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا که سخن به صواب بگویید یعنی عمل به صواب بکنید. عمل صواب کنید. عمل صواب کنید یعنی عمل درست کنید.
شما راه می روید. درست راه بروید. سخن معمولی می گویید، سخن به صواب بگویید. غذا می خورید، غذا به صواب بخورید. می خوابید، کسب می کنید، درس می خوانید، هر کاری می کنید، این را به صواب کنید. یعنی عملت صواب باشد. یعنی درست باشد. سخن به درست بگویید. یعنی سخنی نباشد که وقتی از شما پرسیدند شما جواب نداشته باشی بدهی. چرا این حرف را زدی؟ جواب ندارم بدهم. ببینید شما می توانی شوخی کنی. می توانی دنبال کسبی هستی هرچه برای کار و کسب تان لازم است سخن بگویی. اگر از شما بپرسند چرا این حرف را زدی؟ می گویی خب آقا من باید زندگی کنم. برای زندگی باید کار کنم. برای کار و کسب لازم بود این مقدار حرف بزنم. این مقدار لازم بود غذا بخورم. می گوید خب این یک لقمه را چرا خوردی؟ این را دیگر بخاطر خوشمزگی اش خوردم. نمی شود این جواب را داد. من غذا خوردم. این مقدار غذا خوردن من لازم بود. خب لازم بود دیگر سوال ندارد. اگر از شما بپرسند چرا، شما تا بگویی لازم بود، دیگر سوال نمی شود. این مقدار لازم بود که حرف بزنم. دیگر ازتان سوال نمی شود که چرا؟ وظیفه ات است. انجام دادی. درست است.
اگر وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا را صواب معنا کنیم، آن وقت آن نتیجه ای که می گیریم درست می شود. یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمَالَکُمْ. باز یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمَالَکُمْ را هفته پیش عرض کردیم. یعنی نمازتان حالا درست می شود. آدم یک نماز می خواند و سراسر نماز در نماز است. ببینید اگر یک لحظه از نماز بیرون رفتی، یک گوشه از نمازت عیب کرد. نماز نیست که من دارم معامله می کنم. مثلا من می نویسم. در نمازم نقشه نوشتن را دارم. خب این که نماز نشد. آن مقدار از نماز که حواس شما در نماز جمع است، نماز درست است.
یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمَالَکُمْ یعنی نماز شما، اعمال شما را اصلاح می کند. اصلاح می کند، یعنی روزه ات درست است، حجت درست است. ذکر می گویی، درست است. قرآن می خوانی درست است. بلند می شوی نماز شب می خوانی درست است. هرکاری می کنی، از کارهای عبادی درست است. اینها نتیجه دارد. اگر آدم نماز درست بخواند نتیجه دارد. بعد وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ. ببینید من روز اول تکلیفم یک گناه کردم. الان هم اصلا یادم نیست. شما هم یادتان نیست. اگر خدایی نکرده آن روز یک گناه کرده باشم، اصلا یادم نیست. اما خدا هم یادش نیست؟ در نامه عمل من هم نوشته نیست؟ آنجا هم فراموش شده؟ یعنی اگر من یادم رفت، آنها هم یادشان رفت؟ یا نه اگر گناهی هم بود، یا جبرانش کردم که خب خوش به حالت. حل شد. اگر جبران نکردی. جبران هر گناهی به خودش است. نوع خاص خودش است.
مثلا صبح روز اول تکلیفم من تنبلی ام آمد نماز صبحم را بخوانم. نماز صبحم قضا شد. خب حالا الان من چهل سالم است. پنجاه سالم است. شصت سالم است. آن دو رکعت نماز چه شد؟ من دو رکعت نماز قضا دارم. در نامه عملم دو رکعت نماز قضاست. خب اگر من این را جبران کردم، جبرانش این است که قضایش را بخوانم. اگر قضایش را خواندی که هیچی. حل است. اگر قضایش را نخواندی، گردنت مانده. مثلا فرض کنید من آن روز یک غیبت کردم. غیبت یک کسی را کردم. اگر غیبت کردم جبرانش کردم؟ جبرانش چیست آقا؟ من بروم آن نفر را گیر بیاورم و از او رضایت بطلبم. حلالیت بخواهم. اگر حلالیت طلبیدم و رضایت خواستم، خب این غیبتی که کردم حل شده. مشکلش حل شده. اما اگر نه در نامه عمل من آن گوشه اولش نوشته اند یک غیبت.
خب من باید این را حل کنم. اگر حل نکنم، می ماند. می گویند کسی که این مقدمات را عمل کند، یعنی کاملا مواظب واجباتش بود، مواظب حرام ها بود. کاملا از حرام پرهیز می کرد. به دقت واجباتش را عمل می کرد. سر سالش که شده بود، سعی می کرد خمسش یک روز هم تاخیر نیفتد. ببینید تا امروز به شما ارفاق بوده. قانون اولیه اش این است که هر سودی به دست آوردی، همان لحظه باید خمسش را بپردازی. ارفاق کردند و گفتند می توانی یک سال از این سودهای خودت بهره مند شوی و زندگی خودت را اداره کنی. اگر در سر سالت چیزی اضافه آمد، آن وقت خمس بدهی. اما دیگر اجازه نمی دهند یک روز عقب بیفتد. از آن روز سر سال یک روز هم نباید عقب بیفتد. واجب است دیگر.
واجباتت را به دقت عمل کرده ای. خب بارک الله. به طور جدی کوشیده ای هیچ گناهی در رفتار و اعمالت پیش نیاید. اگر هم یک وقت پیش آمد، خب باز این را هم جبران می کنی. یک گناهی هم پیش آمد، خب جبران می کنیم. خب پس شما مشکلی نداری. بعد هم کوشیده ای کهوَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا. بنا شد که در رفتار و اعمال آدم یک جوری رفتار کند، [که لازم باشد].
حالا ممکن است در طول یک روز اصلا برای من گناه پیش نیاید. اما بقیه اعمال چطور؟ بنا شد من هرکاری می کنم، یک کار لازم بکنم. کاری که لازم است. غذای لازم. صحبت لازم. نگاه لازم. همه کارها، کارهایی باشد که لازم است. اگر از من سوال کنند می گویم آقا لازم بود. درست است. دیگر هیچ سوالی از شما نمی کنند. ببینید سوال روز قیامت از کارهایی است که لازم بود. اگر لازم نبود که سوال نمی کنند. مثلا از شما سوال نمی کنند چرا نمازت را خواندی. خب من نمازم را باید بخوانم. اصلا سوال ندارد. فقط می گویند چرا نمازت را اینجوری خواندی. از ماها سوال می کنند این چه نمازی بود خواندی. اصل نماز را که باید بخوانی.
اگر آدم بتواند رفتار و اعمالش را به دقت کنترل کند، اولا که هیچ سوال ندارد. داستان حضرت سلمان را عرض کردم. فرمودند برو روی این صفحه داغ بایست، حالا مثال است؛ و بگو آن پولی که دیروز به تو دادم چکار کردی؟ گفت آقا تا شما دادی، من دم در به فقیر دادم. دیگر سوال ندارد. من یک کار خوبی کردم. اگر کارهای من، کارهای درست باشد، سوال ندارد. آقا پنجاه هزار سال است. من که باورم نمی شود پنجاه هزار سال یعنی چه؟
[در ادامه آیه می فرماید:] گناهان شما را هم می آمرزند. حالا اینکه گناهان شما را هم می آمرزند یعنی چه؟ [در آیه ۹ سوره عنکبوت می فرماید:] وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ. کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح کردند. آنجا چه فرمود؟ فرمود یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمَالَکُمْ اعمال شما را درست می کند. عملت درست می شود. نمارت درست می شود. روزه ات درست می شود. همه اعمالت در اثر مواظبت جدی که در رفتار و اعمالت انجام دادی. ببینید نمازت می شود درست. ببینید این چیزها، نماز و روزه و اینها وسایلی است برای آنچه که اینجا در این آیه می گوییم.
وَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ. ببینید این لَنُدْخِلَنَّهُمْ را برایتان معنا کنم. کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح کرده اند، لَنُدْخِلَنَّهُمْ یعنی حتما حتما حتما شما را در شمار صالحان وارد می کنیم. شما تا الان چه می کردی؟ کوشیده بودی و رفتار و اعمالت را یک جوری دقت کرده بودی، یک جوری دقت کرده بودی که رفتار و اعمالت را خدا درست کرده بود. خدا درست کرده بود. عملی که خدا درست کرده خب درست می شود.
اگر شما عمل صالح کرده بودی، حتما حتما حتما شما را به شمار صالحان وارد می کنیم. کسی که عمل صالح می کند، خودش صالح می شود. یک قانون است. در روایات که من حداقل دو روایت دیدم، فرمودند عمل بردبارانه انجام بدهید، یعنی بردابارانه عمل کنید. یعنی اگر یک کسی به شما یک حرفی زد که به شما سخت شد و تو هم می توانستی جوابش را بدهی، اما جوابش را ندادی، اگر جوابش را ندادی و برخورد بد با او نکردی، عملت، عمل بردبارانه است. فرمودند اگر کسی عمل بردبارانه انجام دهد، بردبار خواهد شد. فرمودند اگر حلیم نیستی، حلیم یعنی بردبار؛ فَتَحَلَّم. خودت را به بردباری بزن، شما هم حلیم می شوی. قانون است.
آدم هرنوع عملی انجام دهد، همانجور می شود. عمل عفیفانه انجام بده. با عفت. یعنی مواظب چشمت باش. حرف بد نزنی. عفیف حرف بد نمی زند. آدم عفیف به ناموس مردم نگاه نمی کند. آدم عفیف در خانه مردم را نگاه نمی کند. اگر رفتار کسی، رفتار عفیفانه باشد، خودش عفیف می شود. اگر رفتار کسی شجاعانه باشد، شجاع می شود. اگر رفتار کسی سخاوتمندانه باشد، سخاوتمند می شود. تو بار اول عمل کن. بار دوم عمل کن. بار سوم عمل کن. با سختی و با ناراحتی بکوش که پول از دستت به دست فقیر و به دست کسی برسد. این سختی ها یواش یواش برطرف می شود. آن وقت شاد می شوی. از پرداخت به دیگران و دادن به دیگران شاد می شوی. می شوی سخاوتمند. اگر عمل سخاوتمندانه بکنی، شما سخاوتمند می شوی. اگر عمل شجاعانه بکنید، شما شجاع می شوید. اگر عمل حلیمانه بکنید، شما حیلم می شوید. اگر عمل عفیفانه بکنید، عفیف می شوید. این یک قانون است. هرنوع عملی بکنید، شما همان جور می شوید.
حالا می گویند که عمل درست بکنید. خودت آدم درست می شوی. بین آدم درست و آدم نادرست خیلی فرق است. اگر آدم بخواهد درست شود، گران تمام می شود. اما انقدر می ارزد. تمام دستوراتی که در کتاب های اخلاقی آمده برای همین مساله است. که شما سعی کن حسادتت را حل کنی. بخلت را حل کنی. معالجه کنی. تکبر را معالجه کنی. حالا من آنجا جزء مثال ها یادم رفت. اگر شما متواضعانه برخورد کنی. سختت است. این مثلا شاگرد توست. سختت است جلوی پایش بلند شوی. بلند می شوی. سختی را تحمل می کنی. یواش یواش ساده می شود. برایت راحت می شود. یعنی آدم متکبر به آدم متواضع تبدیل می شود. آدمی که به اصطلاح یک قطره آب از دستش نمی چکید، حالا دستش باز است. یعنی سخاوتمند می شود.
این آیه می فرماید که آقا تو مواظب رفتار و اعمالت باش. اگر مواظب رفتار و اعمالت بودی و خدای متعال عملت را درست کرد و نمازت درست شد، تو درست می شوی. یعنی آن زجری که در جنگ با خودت برای مقابله با بخل خودت داری، جنگی با خودت برای مبارزه با تکبر خودت داری، هی بشمارید. با حسادت خودت داری. جنگ داری. باید جنگ کنی تا بشود یک ذره مقابل حسادتت بایستی. جلوی حسادت خودت را بگیری. جلوی بخل خودت را بگیری. خدای متعال این کار را برایت می کند. تو فقط مواظب رفتار و اعمالت باش. هرچه بیشتر و به دقت بیشتری رفتار و اعمالت را مواظبت کنی، نمازت بهتر می شود. نماز بهتر تو را معالجه می کند. آن نماز درست کردن هم سخت است. اما می ارزد.
یک کسانی در بهشت پادشاه اند. به نظرم یک روزی هم عرض کردم. آنها، کسانی هستند که اینجور رفتار کردند. یعنی توانست بخل خودش را معالجه کند. توانست حسادت خودش را معالجه کند. توانست تکبر خودش را معالجه کند. اینها در بهشت پادشاه اند. آدم درست می شود. ببینید من که حسود هستم، نادرستم. اگر بخیلم، نادرستم. اگر متکبرم، نادرستم. وقتی تکبر عوض شد و تبدیل به تواضع شد، این آدم درست می شود. چکار کنم؟ می توانی با خودت بجنگی. یعنی با تکبرت بجنگی تا بتوانی تکبر را معالجه کنی. چقدر طول می کشد؟ نمی دانیم. می گویند اگر توانستی رفتار و اعمالت را با کنترل دقیق خودت عمل کنی، نمازت درست می شود. نماز درست تو را درست می کند. عرض کردم وقتی آدم درست شد، در بهشت به پادشاهی می رسد.
یک چیز هم اشاره کنم و بقیه بحث ان شاء الله بماند برای هفته آینده و آن این است که اگر آدم بخل از جانش پاک شد، اگر تکبر از جانش پاک شد، اگر حسادتش برطرف شد، و اگرهای دیگر، تازه موحد می شود. موحدان در بهشت پادشاهی می کنند. چرا می گوییم موحد می شود؟ ببینید هرگناهی که من می کنم یک شرک است. دوجور شرک داریم. یک شرک ظاهری است. شرک ظاهری آنهایی هستند که مثلا بت می پرستند. من بت نمی پرستم. هیچ کدام از ماها بت نمی پرستیم. همه نماز خوان هستیم. اما اگر من حسود هستم، در روایت دارد کسی که حسود است، با عدالت خدا مشکل دارد. کسی که بخیل است، خزائن الهی را تمام شدنی می داند.
هرکدام یک جایی از خدا پرستی آدم عیب دارد. هر یک از اعمال بد و هر یک از صفات بد آدم، یک جایی از خداپرستی آدم عیب دارد. اگر اینها برطرف شود، آدم موحد می شود. موحد چقدر قیمت دارد؟ موحد انقدر قیمت دارد که امیرالمومنین امام موحدین است. حالا تازه امامش را پیدا می کند. اگر کسی موحد بود، در قیامت و در بهشت با امیرالمومنین محشور می شود.
نظر شما